کودک شاد می خواهم
آرزوی هـر پدر و مادری، داشتن کودک شاد، سرحال و سالم است. کودکی که در شرایط روحی و جسمی مناسبی قرار داشته باشد. مسلما دسترسی به این آرزو امکانپذیر است؛ ولی در صورتی که والدین برای رسیدن به آن تلاش کنند و تمامی مقدمات و شرایط لازم را برای دستیابی به آن فراهم سازند. به اعتقاد و باور روان شناسان، والدینی که تصور میکنند با تهیه هرگونه اسباببازی برای فرزند خود میتوانند او را به کودکی شاد و سرزنده تبدیل کنند، کاملا در اشتباه هستند؛ زیرا چنین کودکانی به احتمال زیاد در دوران نوجوانی، خسته، عیبجو و غمگین خواهند شد؛ بلکه باید به کودکان کمک کرد تا برخی ابزارهای روحی و درونی را در خود ایجاد کنند که بتوانند در تمام طول عمر به آنها اعتماد کرده و از آنها استفاده کنند. از نظر آنان، بهترین عواملی که میتوانند نشانه شاد بودن فرد باشند، درونی هستند نه بیرونی.
تـقـریـبا تمام متخصصان و روانشناسان کودک معتقدند که یک کودک شاد دارای ویژگیهای خاص است که او را از سایر کودکان متمایز میکند. برخی از این ویژگیها عبارتند از: اعتماد به نفس، آرامش، درک بهتر محیط، اجتماعی بودن، خوشبینی و... و البته این والدین هستند که میتوانند این ویژگیها را در کودکان خود ایجاد کنند و پرورش دهند. برای والدین، شناخت و تشخیص شاد بودن کودک شاید چندان راحت نباشد؛ هرچند که نشانههای آن معمولا واضح هستند. یک کودک شاد و خوشحال میخندد، بازی میکند، از خود کنجکاوی نشان میدهد، به ارتباط با سایر بچهها علاقه نشان میدهد و بـه تـحریک و تهییج دائمی نیاز ندارد. نشانههای خوشحال نبودن کودک نیز واضح است. این کودک خجالتی و ساکت است، کم غذا میخورد، دوست ندارد به جمع کودکان دیگر بپیوندد، بازی نمیکند، سـوال نمیپرسد، نمیخندد و بسیار کم صحبت میکند. البته اگر کودکی ذاتا خجالتی یا درونگراست، بدین معنا نیست که شاد و خوشحال نیست. خجالتی بودن نیز به هیچ وجه مساوی با غمگین بودن نیست؛ اما باید بیشتر سعی شود تا نشانههای هر کدام از این حالتها را بخوبی فهمید. والدین باید مراقب تغییرات عمده رفتاری در کودک خود مانند منزوی شدن یا ترسیدن دائمی و بیش از حد باشند. اصولا کودکانی که دائما دچار ترس بیدلیل یا بیش از حد هستند و بسادگی آشفته و مضطرب میشوند، نمیتوانند کودکانی شاد و خوشحال باشند. این در حالی است که بسیاری از والدین متوجه نیستند که یک کودک عصبانی در واقع غم و ناراحتی خود را ابراز میکند. صرف نظر از سن، عصبانیت را میتوان نتیجه اضطراب بیش از حد دانست. به خاطر داشته باشید عاملی که میتواند موجب به وجود آمدن بیشترین شادی برای کودک شود، خود شما هستید. توجه به این نکته، مهمترین مرحله برای شاد کردن کودک است. با آنها ارتباط برقرار کنید و با آنها بازی کنید. اگر شما با آنها تفریح کنید، آنها هم واقعا تفریح میکنند. میتوانید با کودکتان حداقل هفتهای یک بار به پیادهروی بروید و دنیا را از دریچه چشم او ببینید و با او در مورد مسائل مختلف حرف بزنید. مطمئن باشید اگر چنین کنید، دیگر مجبور نخواهید شد که در دوران نوجوانی فرزندتان از تکرویهای او نگران شوید، چون از کودکی به او یاد دادهاید که میتواند برای حرف زدن درباره همه چیز روی شما حساب کند. او را بخندانید با هم خندیدن را فراموش نکنید. خندیدن با فرزند نشان از این دارد که شما از نقش یک والد همیشه سختگیر خارج شده و لحظات خوشی را با او در کنارش دارید. سعی کنید فضای خندیدن را در محیط خانه به وجود بیاورید. این که مدام در آشپزخانه یا در حال روزنامه خواندن باشید، شما را از فرزندتان دورتر و دورتر میکند و او بناچار به دنیای بازیهای رایانه پناه میبرد. میتواند عصبانی شود مـیتـوانـید به او اجازه دهید که بعضی وقتها ناراحت و عصبانی باشد. اگر در یک جشن تولد یا مهمانی چیزی را خواسته و به دست نیاورد و ناراحت شد، نگران نشوید و سعی نکنید مشکل کودکتان را با اقدام عجولانه بسرعت برطرف سازید. آنها باید بدانند که ناراحتی، بخشی از زندگیشان است ما باید به آنها اجازه دهیم که احساسات مختلفشان را تجربه کنند و غم و خشم نیز بخشی از این احساسات هستند. شما میتوانید به کودک خود کمک کنید تا برای هر یک از احساساتش یک اسم مناسب انتخاب کند تا بتواند در مورد احساسات مختلف صحبت کند. حتی اگر کودک شما هنوز حرف نمیزند شما میتوانید چند عکس از صورتهای افراد مختلف به او نشان داده و از او بپرسید که کدام عکس احساسی مشابه با او را نمایش میدهد. کودکان کلمات عاطفی مانند خوشحال یا عصبانی را بسرعت یاد میگیرند. هنگامی که آنها بتوانند بین این کلمات و احساسات خودشان ارتباط برقرار کنند، توانایی بسیار زیادی برای درک و مدیریت احساسات خود پیدا میکنند. اگر کودک عصبانی باشد اما علت عصبانیتش را نداند، برایش بسیار ترسناک خواهد بود. بنابراین اگر وقتی بداخلاقی میکند یا دیگران را میزند به او بگوییم میدانم که خسته یا عصبانی هستی، در نتیجه کودک یاد میگیرد که احساساتش را بشناسد و آنها را نامگذاری کند. آن گاه میتوانیم به او یاد بدهیم که به جای زدن دیگران از کلمات استفاده کرده و حرف بزند. واکنش شما نسبت به احساسات منفی کودک نباید شدید و بیش از حد باشد. اگر کودکان به واسطه بروز برخی موارد در محیط اطرافشان حساسیت بیش از حد و وابستگی شدید به والدین یا عصبانی از خود بروز دهند کاملا طبیعی است، اما این را نمیتوان و نباید غم و غصه نامید. مواظب رفتار خود باشید تحقیقات نشان میدهد که خلقیات و مزاج شما میتواند به کودکتان نیز منتقل شود اما این انتقال صرفا از طریق ژنها صورت نمیگیرد بلکه توسط رفتارها و روش تربیت کودک توسط شما صورت میپذیرد. حتی نوزادان نیز مدل روحی والدین خود را تقلید میکنند که در واقع مسیرهای عصبی خاصی را در آنها فعال میکند. به عبارت دیگر وقتی شما میخندید کـودک شـمـا نـیـز مـیخـندد. کودک شما میتواند احساسات شما را از روی رفتارهایتان درک کند. شما میتوانید به کودک خود کمک کنید تا نیمه پر لیوان را ببیند نه نیمه خالی آن را. هر وقت بیش از حد مضطرب باشید کودکان شما بسرعت واکنش نشان میدهند. آنها ممکن است ساکت شوند و یک گوشه کز کنند. روشهای ساده بازی و جستوخیز کردن با فرزندان موجب میشود که نیروی استقامت و پایداری در کودکان افزایش یابد. ورزش و جنبوجوش نیز فشار روانی را کـاهـش مـیدهـد.لـطـیـفـه گفتن، با صدای بلند خندیدن، خواندن داستانهای طنز و خندهدار و زمزمه کردن ترانههای شاد که صدای خنده کودکان را بلند میکند، تاثیر فراوان بر جسم و بدن آنها بر جـای مـیگـذارد و اکـسیژن بیشتری به بدن آنها میرساند. کشف استعداد درونی فرزندان، گوش کـردن بـه آهنگها و موسیقی اصیل و کلاسیک موجب رشد مغزی کودک میشود. علاوه بر آن، نقاشی، خوشنویسی، نواختن یک ساز ساده موسیقی، اجرای یک نمایشنامه کوچک یا هر فعالیت هنری دیگر میتواند زندگی کودک را غنی سازد و اعتماد به نفس او را افزایش دهد. فراموش نکنید لبخند زدن بهترین قوت قلب برای فرزندان است. براساس نظر روانشناسان، هر کودک برای کسب قوای روزانهاش به 4 بار، برای افزایش انگیزه به 8 بار و برای رشدونموی جسمانی به 16 بار در آغوش کشیده شدن احتیاج دارد. |