سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و تو پر پرواز منی ریحانه من

 

پر پرواز

پر پرواز کجاست                   

  من به دنبال کسی می گردم  

   که نگاهش جاری است بین احساس من

و وسعت این دشت سکوت

من به دنبال کسی می گردم

تا که خاکستر این ساز پر از سوز مرا

نه به دستان نسیم

نه به ماهی که در آییینه نگاهش پیداست

نه به موجی که به احساس خدا نزدیک است

و نه حتی به خدا

به نهانخانه دل بسپارد

به تماشاگه رازی دیرین

به همانجا که محبت راز تنهایی خود پنهان کرد

هیچ کس نیست بپرسد   در هیاهوی کویری بی روح

در زمینی که ترک خورده زتنهایی خویش

که نه رودی جاری است و نه آواز قناری

و نه از عشق کسی می خواند

تو به دنبال که می گردی باز

من  به دنبال کسی می گردم                        

    تا نشانم بدهد

کوچه باغی که در آن وسعت عطر آگینش           

              روی هر دیواری

قاصدکهای بهار گل احساس مرا می بویند             

   و شقایقهایش شعر پرواز مرا می خوانند

آخرین لحظه پرواز چقدر رویایی است

من به دنبال کسی می گردم تا مرا دریابد        

  و دلم  رابسپارد به همان لحظه رویایی و سبز

پر پروار کجاست

چه کسی می خواند شعر پرواز مرا

چه کسی هست بداند پرپرواز کجاست

 

 

 



      

واما تو ....

سلام ریحانه من


برای دنیا فرق نمی کند بودن من یا نبودن تو اما برای بودن من فرق می کند نبودن تو


برای دنیا فرقی نمی کند نجیب بودن تو اما برای من فرق می کند پاک زیستن تو


برای خدا فرقی نمی کند ماک قلب تو کیست اما برای من مهم است که  قلبت متعلق به کیست


برای دنیا مهم نیست حضور من اما برای من مهم است نفس کشیدن تو


عزیزم

هوای دنیا خیلی سرد است خیلی سرد


وقتی آمدی مواظب خودت باش


یادت باشد گرمی نگاهت را چند روزی به من هدیه دهی فقط چند روز


هوای دنیا خیلی سرد است خیلی و تنهایی من محتاج گرمای حضور تو



      

اینگونه نگاه کنید

 

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

 



      

یادمان باشد

خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .

با یک نگاه هم ممکن است بشکنند دل های نازک .

یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد .

یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .

یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .

یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .

یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .

یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .

یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .

یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .

یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .

یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .

یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .

یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .

یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد .

یادمان باشد که : برای دیدن باید نگاه کرد ، نه نگاه !

یادمان باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .

یادمان باشد که : دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند .

یادمان باشد که : تا وقتی اوضاع بدتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است .

یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .

یادمان باشد که : آرامش جایی فراتر از ما نیست .

یادمان باشد که : من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم .

یادمان باشد که : برای پاسخ دادن به احمق ، باید احمق بود !

یادمان باشد که : در خسته ترین ثانیه های عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!

یادمان باشد که : لازم است گاهی با خودم رو راست تر از این باشم که هستم .

یادمان باشد که : سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هرکسی سهم خودش را می آفریند .

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست .

یادمان باشد که : پیش ترها چیز هایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند .

یادمان باشد که : آنچه امروز برایم مهم است ، فردا نخواهد بود .

یادمان باشد که : نیازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ایم .

یادمان باشد که : من « از این به بعد » هستم ، نه « تا به حال » .

یادمان باشد که : هرگر به تمامی نا امید نمی شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی .

یادمان باشد که : غیر قابل تحمل وجود ندارد .

یادمان باشد که : گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد .

یادمان باشد که : خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .

یادمان باشد که : با یک نگاه هم ممکن است بشکنند دل های نازک .

یادمان باشد که : بجز خاطره ای هیچ نمی ماند .

یادمان باشد که : وظیفه ی من اینست: «حمل باری که خودم هستم» تا آخر راه .

یادمان باشد که : منتظر ِ تنها یک جرقه است ، انبار مهمات .

یادمان باشد که : کار رهگذر عبور است ، گاهی بر می گردد ، گاهی نه .

یادمان باشد که : در هر یقینی می توان شک کرد و این تکاپوی خرد است .

یادمان باشد که :همیشه چند قدم آخر است که سخت ترین قسمت راه است .

یادمان باشد که : امید ، خوشبختانه از دست دادنی نیست .

یادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه .

یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .

یادمان باشد که . . . یادمان باشد . .

  •  

 



      

تو مرا داری و من قرآن را

 دل من غصه چرا

تو مرا داری و من قرآن را

و همیشه همه جا می خوانم سوره ای از سور قرآن را

قلب من کینه چرا

تو مرا داری و من قرآن را

خانه تو پر از احساس خداست

چشم من گریه چرا

تو مرا داری و من قرآن را

جان من حسرت و افسوس چرا

تو مرا داری و من قرآن را

او همانی است که با خواندن آن روح پرواز دگر می یابد من دو بال از قرآن به تو خواهم بخشید

پس بخوان قرآن را که شفای دلهاست

سیده زینب حسینی



      
<      1   2   3   4   5   >>   >